هشت بهشت

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام ، با تو بودن ز همه دست کشیدن دارد

هشت بهشت

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام ، با تو بودن ز همه دست کشیدن دارد

وصیت نامه دکتر علی شریعتی...

۲۹ خرداد سالروز عروج ملکوتی دکتر شریعتی است. ۳۰ سال گذشت و ما امروزه فقط به نوشته های پر معنایش دسترسی داریم و بس :

امروز دوشنبه سیزدهم بهمن ماه پس از یک هفته رنج بیهوده و دیدار چهره های بیهوده تر شخصیتهای مدرج، گذرنامه را گرفتم و برای چهارشنبه جا رزرو کردم که گفتند چهار بعد از ظهر در فرودگاه حاضر شوید که هشت بعد از ظهر احتمال پرواز هست . گر چه هنوز تا مرز احتمالات ارضی و سماوی فراوان است اما به حکم ظاهر امور، عازم سفرم و به حکم شرع، در این سفر باید وصیت کنم.

 عازم سفرم و به حکم شرع ،در این سفر باید وصیت کنم. وصیت یک معلم که از هیجده سالگی تا امروز ، جز تعلیم کاری نکرده و جز رنج چیزی نیندوخته است ، چه خواهد بود؟ جز اینکه همه قرض هایم را از اشخاص و از بانکها با نهایت سخاوت و بی دریغی « تماما » واگذار می کنم به همسرم که از حقوقم ) اگر پس از فوت قطع نکردند ( و حقوق اش و فروش کتابهایم و نوشته هایم و آنچه دارم و ندارم ، بپردازد.......

ادامه مطلب ...

نیایش ....



نیایش از دکتر علی شریعتی

 

 

 

خدایا
آتش مقدس "شک" را
آنچنان در من بیفروز
تا همه ی "یقین"هایی را که در من نقش کرده اند،بسوزند.
وآنگاه از پس توده ی این خاکستر،
لبخند مهراوه برلب های صبح یقینی،
شسته از غبار،طلوع کند.

خدایا
به هرکه دوست می داری بیاموز
که عشق از زندگی کردن بهتر است ،
وبه هرکه بیشتر دوست می داری ،بچشان
که دوست داشتن از عشق برتر!

خدایا
به من زیستنی عطا کن،
که در لحظه ی مرگ،
بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذاشته است،
حسرت نخورم.
ومردنی عطاکن،
که بر بیهودگی اش،سوگوار نباشم.
بگذار تا آنان را من،خود انتخاب کنم،
اما آنچنان که تو دوست داری.
"
چگونه زیستن"را تو به من بیاموز،
"
چگونه مردن" را خود خواهم آموخت

 

خدایا:

مگذار که :

ایمانم به اسلام و عشقم به خاندان پیامبر ، مرا با کسبه دین ، یا حَمَله تعصب ، و عَمَله ارتجاع هم آواز کند که آزادی ام اسیر پسندِ عوام گردد .

که «دینم» در پس «وجهه دینی» ام دفن شود ، که عوام زدگی مرا مقلّد تقلید کنندگانم سازد .

که آن چه را «حق می دانم» به خاطر آن که «بد می دانند» کتمان کنم .

خدایا می دانم که اسلامِ پیامبرِ تو با « نه » آغاز شد و تشیع دوست تو نیز با « نه » آغاز شد .

مرا ای فرستنده محمد و ای دوستدار علی ! به« اسلام آری » و به « تشیع آری » کافر گردان .

« دکتر علی شریعتی »

 

 

 

 

 

 

« ...... اینک من همه اینها را که ثمره عمر من و عشق من است و تمام هستی ام و همه اندوخته ام و میراثم را با این وصیت شرعی یک جا به دست شما می سپارم با آنها هر کاری که می خواهی بکن.....

ودیعه ام را به دست کسی می سپارم که از خودم شایسته تر است........

ملت ما مسخ می شود و غدیر ما می خشکد و برج های بلند افتخار در هجوم این غوغا و غارت بی دفاع مانده است.

بغض هزارها درد مجال سخنم نمی دهد و سرپرستی و تربیت همه این عزیزتر از کودکانم را به تو می سپارم و تو را به خدا و ........ خود در انتظار هر چه خدا بخواهد. »

 « بخشی از واپسین سخنان دکتر شریعتی به استاد محمد رضا حکیمی  »

جالب و خواندنی ...



تفاوتهای مرد و زن




سبیل:

بعضی از مردان مانند هرکول پوآرو با سیبیل خوش تیپ میشوند. هیچ زنی وجود ندارد که با سبیل زیبا بنظر برسد.

اسامی مستعار:

اگر سارا، نازنین، عسل و رویا با هم بیرون بروند، همدیگر را سارا، نازنین، عسل و رویا صدا خواهند زند. اگر بابک، سامان، آرش و مهرداد با هم بیرون بروند، همدیگر را گودزیلا، بادام زمینی، تانکر و لاک پشت صدا خواهند زد.

پرداخت صورتحساب میز:

وقتی صورتحساب را می آورند، با اینکه کلا 15هزار تومان شده، بابک، سامان، آرش و مهرداد هر کدام 10 هزار تومان روی میز میگذارند. وقتی دختران صورتحساب را دریافت میکنند، ماشین حسابهای جیبی خود را بیرون می آورند.

پول:

یک مرد 2000 هزار تومان برای یک جنس 1000 تومانی مورد نیازش می پردازد. یک زن 1000 تومان برای یک جنس 2000 تومانی که نیازی به آن ندارد می پردازد.

بگو مگوها:

حرف آخر را در جر و بحث ها زنان میزنند. هر چیزی که یک مرد بعد از آن بگوید، شروع یک بگو مگوی دیگر خواهد بود

آینده:

یـک زن تــا زمانیکه ازدواج نکرده نگران آینده است. یک مرد تا زمانیـکـه ازدواج نـــکرده هــــرگز نگران آینده نخواهد بود.

موفقیت:

یــک مرد موفق کسی است که بیشتر از آنچه هـمــسرش خرج میکند درآمد داشته باشد. یک زن موفق کسی است که بتواند چنین مردی را پیدا کند.

ازدواج:
یک زن به امید اینکه شوهرش تغییر کند با او ازدواج میکند،ولی تغییر نمیکند. یک مــرد به این امید با همسرش ازدواجمیکند که تغییر نکند، ولی تغییر میکند.

روابط:

اول از همه، یک مرد یک رابطه را یک رابطه بحساب نمی آورد. وقتی رابطه ای تمام میشود، زن شروع به گریه نموده و سفره دلش را برای دوستان دخترش میگشاید و نیز شعری با عنوان "همه مردها نادانند" می سراید. سپس به ادامه زندگیش میپردازد. مرد هنگام جدایی اندکی مشکلاتش بیشتر است. 6 ماه پس از جدایی ساعت 3 نیمه شب یک پنجشنبه، تلفن میزند و میگوید: "فقط میخواستم بدونی که زندگیمو از بین بردی، هیچوت نمی بخشمت، ازت متنفرم، تو یه دیوانه ای، ولی میخوام بدونی باز هم یه فرصتی برامون باقی مونده." نام این کار تماس تلفنی "ازت متنفرم/عاشقتم" است که 99 درصد مردان حداقل یک بار آنرا انجام میدهند. برخی کلاسهای مشاوره ای مخصوص مردان برای رها شدن از این نیاز تشکیل میشود که معمولا تاثیری در بر ندارند.

بلوغ:

زنان بسیار سریعتر از مردان بالغ میشوند. اغلب دختران 17 ساله میتوانند مانند یک انسان بالغ رفتار کنند. اغلب پسران 17 ساله هنوز در عالم کودکانه بسر برده و رفتارهای ناپخته دارند. به همین دلیل است که اکثر دوستی های دوران دبیرستان به ندرت سرانجام پیدا میکنند.

 فیلم کمدی:

فرض کنید چند زن و مرد در اتاقی نشته اند و ناگهان سریال نقطه چین شروع می شود. مردها فورا هیجان زده شده و شروع به خنده و همهمه میکنند، و حتی ممکن است ادای بامشاد را نیز درآورند. زنان چشمانشان را برگردانده و با گله و شکایت منتظر تمام شدنش میشوند.

دست خط:

مردها زیاد به دکوراسیون دست خطشان اهمیت نمیدهند. آنها از روش "خرچنگ غورباقه" استفاده میکنند. زنان از قلم های خوشبو و رنگارنگ استفاده کرده و به "ی" ها و "ن" ها قوس زیبایی میدهند. خواندن متنی که توسط یک زن نوشته شده، رنجی شاهانه است. حتی وقتی می خواهد ترکتان کند، در انتهای یادداشت یک شکلک در انتها آن میکشد.

حمام:

یک مرد حداکثر 6 قلم جنس در حمام خود داد - مسواک، خمیر دندان، خمیر اصلاح، خود تراش، یک قالب صابون و یک حوله. در حمام متعلق به یک زن معمولی بطور متوسط 437 قلم جنس وجود دارد. یک مرد قادر نخواهد بود اغلب این اقلام را شناسایی کند.

خواروبار:

یک زن لیستی از جنسهای مورد نیازش را تهیه نموده و برای خریدن آنها به فروشگاه میرود. یک مرد آنقدر صبر میکند تا محتویات یخچال ته بکشد و سیب زمینی ها جوانه بزنند. آنگاه بسراغ خرید میرود. او هر چیزی را که خوب بنظر برسر می خرد.

بیرون رفتن:

وقتی مردی میگوید که برای بیرون رفتن حاضر است، یعنی برای بیرون رفتن حاضر است. وقتی زنی میگوید که برای بیرون رفتن حاضر است، یعنی 4 ساعت بعد وقتی آرایشش تمام شد، آماده خواهد بود.

گربه:

زنان عاشق گربه هستند. مردان میگویند گربه ها را دوست دارند، اما در نبود زنان با لگد آنها را به بیرون پرتاب میکنند.

آینه:

مردها خودبین و مغرور هستند، آنها خودشان را در آینه چک میکنند. زنان بامزه اند، آنها تصویر خود را در هر سطح صیقلی بازدید میکنند -- آینه، قاشق، پنجره های فروشگاه، برشته کننده ها، سر طاس آقای زلفیان...

تلفن:

مردان تلفن را به عنوان یک وسیله ارتباطی برای ارسال پیامهای کوتاه و ضروری به دیگران در نظر میگیرند. یک زن و دوستش می توانند به مدت دو هفته با هم باشند و بعد از جدا شدن و رسیدن به خانه، تلفن را برداشته و به مدت سه ساعت دیگر با هم شروع به صحبت کنند.

آدرس یابی:

وقتی یک زن در حال رانندگی احساس میکند که راه را گم کرده، کنار یک فروشگاه توقف کرده و از کسی که وارد است آدرس صحیح را میپرسد. مردان این را به نشانه ضعف میدانند. آنها هرگز برای پرسیدن آدرس نمی ایستند و به مدت دو ساعت به دور خودشان میچرخند و چیزهایی شبیه این میگویند: "فکر کنم یه راه بهتر پیدا کردم،" و "میدونم که باید همین نزدیکی باشه، اون مغازه طلا فروشی رو میشناسم."

پذیرش اشتباه:

زنان بعضی اوقات قبول میکنند که اشتباه کردند. آخرین مردی که اشتباهش را پذیرفته 25 قرن پیش از دنیا رفته است.

فرزند:

یک زن همه چیز را در مورد فرزندش می داند: قرارهای دکتر، مسابقات فوتبال، دوستان نزدیک و صمیمی، قرارهای رمانتیک، غذاهای مورد علاقه، اسرار، آرزوها و رویاها. یک مرد بطور سربسته و مبهم فقط میداند برخی افراد کم سن و سال هم در خانه زندگی میکنند.

لباس شیک پوشیدن:

یک زن برای رفتن به خرید، آب دادن به گلهای باغچه، بیرون گذاشتن سطل زباله و گرفتن بسته پستی لباس شیک می پوشد. یک مرد فقط هنگام رفتن به عروسی و یا مراسم ترحیم لباس رسمی برتن میکند.

شستن لباسها:

زنان هر چند روز یک بار لباسهایشان را میشویند. مردها تک تک لباس های موجود در کمد، حتی روپوش و اونیفرم جراحی هشت سال پیش خود را می پوشند و هنگامیکه لباس تمیزی باقی نماند، یک لباس کثیف بر تن نموده و کوه ایجاد شده از لباسهای چرک خود را با آژانس به خشک شویی منتقل میکنند.

عروسی:

هنگام یاد کردن از عروسی ها، زنان در مورد "مراسم جشن" صحبت میکنند، مردان درباره "میهمانی های دوران مجردی."

اسباب بازی:

دختران کوچک عاشق عروسک بازی هستند و وقتی به سن 11 یا 12 سالگی میرسند علاقه شان را از دست میدهند. مردان هیچگاه از فکر اسباب بازی رها نمیشوند. با بالا رفتن سن آنها اسباب بازی هایشان نیز گران قیمت تر و پیچیده تر میشوند. نمونه های از اسباب بازیهای مردان: تلویزیون های مینیاتوری و کوچک، تلفنهای اتومبیل، مخلوط کن و آب میوه گیری، اکولایزرهای گرافیکی، آدم آهنی های کنترلی، گیمهای ویدئویی، هر چیزی که روشن و خاموش شده، سر و صدا کند و حداقل برای کار کردن به شش باتری نیاز داشته باشد.


گل و گیاه:

یک زن از شوهرش میخواهد وقتی مسافرت است به گل ها آب دهد. مرد به گلها آب میدهد. زن پنج روز بعد به خانه ای پر از گلها و گیاهان پژمرده برمیگردد. کسی نمیداند چرا این اتفاق افتاده است.


سبیل:

بعضی از مردان مانند هرکول پوآرو با سیبیل خوش تیپ میشوند. هیچ زنی وجود ندارد که با سبیل زیبا بنظر برسد.


اسامی مستعار:

اگر سارا، نازنین، عسل و رویا با هم بیرون بروند، همدیگر را سارا، نازنین، عسل و رویا صدا خواهند زند. اگر بابک، سامان، آرش و مهرداد با هم بیرون بروند، همدیگر را گودزیلا، بادام زمینی، تانکر و لاک پشت صدا خواهند زد.

پرداخت صورتحساب میز:

وقتی صورتحساب را می آورند، با اینکه کلا 15هزار تومان شده، بابک، سامان، آرش و مهرداد هر کدام 10 هزار تومان روی میز میگذارند. وقتی دختران صورتحساب را دریافت میکنند، ماشین حسابهای جیبی خود را بیرون می آورند.


پول:

یک مرد 2000 هزار تومان برای یک جنس 1000 تومانی مورد نیازش می پردازد. یک زن 1000 تومان برای یک جنس 2000 تومانی که نیازی به آن ندارد می پردازد.


بگو مگوها:

 


حرف آخر را در جر و بحث ها زنان میزنند. هر چیزی که یک مرد بعد از آن بگوید، شروع یک بگو مگوی دیگر خواهد بود

شیشه آرزوها

 

روزی جوانی نزد استاد معنوی خود رفت و از او پرسید : ای استاد من از تو سوالی دارم

استاد گفت : سوالت چیست؟

جوان گفت : من خواسته های زیادی در زندگی دارم و برای به دست آوردن آن ها خیلی تلاش کرده ام ولی تا کنون به هیچ یک از هدف ها و آرزوهایم دست نیافته ام و همین امر باعث شده است که به افسردگی و ناراحتی دچار شوم و احساس کنم که دیگر نمی توانم به خواسته هایم برسم و باید آرزوهایم را به فراموشی بسپارم و به زندگی دلسرد و دلزده شوم. از شما خواهش می کنم که مرا راهنمایی کنید.

استاد پاسخ داد : من می خواهم برایت مثالی بزنم و تو باید جواب سوالت را در مثال من پیدا کنی.

فرض کن که دنیای به این بزرگی مانند ساحل دریایی پهناور است و همان طور که می دانی هر چه را که به دریا بیندازی بعد از مدتی دریا آن را به ساحل بر می گرداند. هدف ها و آرزو های هر شخص مانند نوشته ای است که در شیشه می گذاری و آن را به دریای بیکران هستی پرتاب می کنی. هر چه خواسته هایت بیشتر باشد آن را دورتر پرتاب خواهی کرد و ــ طبق قانون دریا که برایت گفتم ــ دریا آن شیشه را به سمت ساحل بر می گرداند ولی نه به طور قطع در همان جایی که شیشه را پرتاب کردی بلکه باید با لذت و شادمانی در طول ساحل زندگی قدم بزنی و از لحظه های خود لذت ببری تا این که هدف هایت بعد از فاصله ای زمانی به تو باز گردد و آن ها را مشاهده کنی.

متاسفانه تو در همین محل مانده ای و غصه می خوری. بلند شو و در ساحل زندگی به کاوش مشغول باش.

 

 

 

 

 

 

 

سال ۱۳۸۷ سال موش

 

 

 

باید صرفه جویی کرد زیرا سالهای بی برکتی در پیش است.سالی مناسب برای تنبل ها و اهل قرض.

امسال سال خوبی برای سرمایه گذاریست اما در هر حال باید جانب احتیاط را رعایت کرد که بعدا مجبور به وام گرفتن نشویم.از نظر سیاسی بدلیل تعداد زیاد اعتراض کنندگان سال جالبی است.

همچنین امسال برای ادیبان و نویسندگان سال بسیار خوبی است بچه های متولد در این سال اگر در تابستان بدنیا بیایند خوش اقبال ترند.

برای موش:امسال موشها تحت حمایت طبیعت قرار دارند چه در عشق و چه در کار با موفقیت روبرو می شوند.اگر مشغول نوشتن داستانی باشیم قطعا تا پیش از پایان آن ناشری پیدا می شود.

برای گاو:از فرصتهای خوب این سال باید گاوها استفاده کنند.احتیاطا مبلغی پول کنار بگذاریم.

برای ببر:ببرها باید از فرصتها استفاده کنند و برنامه ای برای آینده تنظیم نمایند.موفقیت قابل ذکری در این سال برای ببرها وجود ندارد هر چند که علاقه مند به انجام کار باشند.

برای گربه:گربه ها باید محتاطانه عمل کنند و چندان به دوستانشان اعتماد نکنند.در این سال ممکن است گربه ها حسابی به درد سر بیفتند.

برای اژدها:سالی خوب و بهترین فرصت برای سرمایه گذاری آنهاست همچنین امکان ماجراجویی عشقی  در کنار یک موش جذاب

برای مار:امسال برای مارها سالی هیجان انگیز است.اما هر گونه مشکلی را حل می کنند.مارها در این سال در هر موقعیت و شرایطی هوشیارند.

برای اسب:سالی بد زیرا موشها از هر فرصتی برای آزار و اذیت شما استفاده خواهند کرد.

برای بز:بهتر است بزها در گوشه ای آرام بگیرند و مراقب وضع مالی دیگران باشند زیرا امسال  از نظر مالی هیچ موفقیتی را بدست نمی آورند.

برای میمون:سالی عالی.به هر کاری که دست بزنند موفق می شوند و اگر موشی بدام عشق میمون بیفتد خوشبخت ترین میمون روی زمین خواهد شد.

برای خروس:باید مواظب سرمایه گذاریشان باشند.این خطر برای خروسها وجود دارد که با یک دست دو هندوانه بلند کنند.

برای سگ:سرمایه گذاری برای سگ جالب نیست چون انتظار سود بیشتری دارد.حوصله سگ بکلی سر می رود.

برای خوک:امسال برای خوکها بهترین فرصت برای سرمایه گذاری های سود آور است.امکان زیادی وجود دارد تا خوکها عاشق شوند.بطور کلی سال پرحاصلی پیش روی آنهاست.

 

 

۱۸ خرداد روز تولد منه . نمیخوای بهم تبریک بگی ؟

               

سالروز اولین گریه ام ...

 

دیوارها هم مرا به سخره میگیرند ، اما من با تو... خدایم ... حرف ها داشتم ... دیوارها میخندند و من ، خون می گریم  ، به سالهایی می نگرم که در حال عبورند ... سالها اعدادی بیش نیستند ، اعدادی که مرا از چگونه زیستن دور می سازند . می خواهم روی سینه دنیا درشت بنویسم :

 

من از اعداد گریزانم ...

 

آه خداوندا ... اشکهایم را ببین ، ببین چگونه بی انتها به تکرارشان می شتابند ، مادامیکه می دانند و هیچ ندارند که بسازند ... آه ... اکنون که 183960 ساعت از اولین گریه ام میگذرد ، توشه ای جز یادت ندارم  ... محتاجت نگاهم دار ، که هیچ نکرده ام ...  

 

حق یار همتون

 

 


 

 

 

 

اولش همه شکل هم هستیم
کوچولو و کچل
حتی صداهامون هم شبیه به همدیگه است
با اولین گریه بازی شروع میشه
هی بزرگ می شیم
بزرگ و بزرگتر
اونقدر بزرگ که یادمون میره
یه روز کوچولو بودیم
دیگه هیچ چیزیمون شبیه به هم نیست
حتی صداهامون
گاهی با هم می خندیم
گاهی به هم!
اینجا دیگه بازی به نیمه رسیده


==========================================

 

واسه بردن بازی
روی نیمه ی دوم نمی شه خیلی حساب کرد
گاهی باید برای بردن بازی
بین دو نیمه
دوباره متولد شد!


==========================================


یک سال دیگه گذشت
یکی میگه یک سال دیگه بیهوده گذشت
یکی میگه یک سال بزرگتر شدم
یکی میگه یک سال پیرتر شدم
یکی میگه یک سال دیگه تجربه کسب کردم
یکی میگه یک سال به مرگ نزدیک تر شدم
یکی هم اصلا براش مهم نیست و هیچی نمیگه.
وبرای منم این یک سال بی او......... ولی با یاد او......... گذشت

سالی که اولین لحظه هاش اون کنارم بود  ولی تا اخر نبوند

ولی یادش همیشه با من بوده و هست تا اخر دنیا در انتظار امدنش


==========================================

 

منم یک سال بزرگتر شدم ... یکسالی که نمی دونم توش واقعا تونستم « بزرگ » بشم یا نه ؟ ... تونستم با مشکلات خودم کنار بیام ؟ ... تونستم همونی باشم که هستم ؟... تونستم بعضی ازعیب هام رو

برطرف کنم  ؟... تونستم کسی رو نرنجونم  ؟... تونستم دل کسی رو شاد کنم ؟ ...
نمی دونم ... باید فکر کنم ... شاید اونجوری که می خواستم باشم نبودم....ولی یکسال بزرگتر شدم...اونم خیلی سریع

 

 

 

 


 

 

 

زندگی سهم عاشقاست...

 

 

بر ماسه ها نوشتم ... دریای هستی من .. از عشق توست سرشار .. این را به یاد بسپار

 

آنقدر در خویشتن درد درون ریختـــــم                     تا که خود با درد هستی سوز خودآمیختم         

     تا جدا ماند من در من ز هر بیگانه ای                 از تـــــــــو هم ای عشق بیفرجام بگریختم


     برگ زردی بودم و در تند باد حادثه ها               بر تن هر شــــــــاخه بی ریشه ای آمیختم

 

سلام و بعد از مدتها سلام


سلام به تو نازنین که پیوسته
 با من بودی و در کنار من زیستی و رنج این زیستن را تو باعث

تحمل آمدی تو که پیوسته در چشمهایت برق محبت را دیدم و در گرمای دستهایت توان بودن را

تجربه کردم . با تو و بی تو در هر گوشه ای از دنیا که بودم و هستم جز به نامت رقمی نزدم . جز با

عشقت فریاد برنیاوردم . با تو سوختم با تو ساختم .. تنها عشق تو بود که گلبوته پژمرده زندگیم را

توان پایایی داد . امروز انگار هزارساله ام این منی که در من زندگی می کنه آنقدر پیر است که خود

بوی سدر و کافورش را حس می کند . همانی که تو نازنین می شناسی دلی باندازه مشت کوچکش در

سینه دارد اما این دل بوسعت دنیا عشق محبت و ایثار دارد . هرگز معنی حسادت و خودبزرگ بینی را

نشناخته ام . من دل آزاری را نیاموختم . اگر چه بسیاری دلم را آزردند و دلم را شکستند ........



شنیدم می خواهی از عشق بگویم !!!


تو عشق را به معنای واقعی کلمه با همه حرمت و پاکی و یکه شناسیش در نوشته های من حس می کنی

حتی می توانی ببینی . در نهانخانه دلم حرمی است که بر آن حریمی کشیده ام . آنجا یک کلمه در کنار

عشق نوشته ام ......... فنا ... !!!!!


همه زندگی من در شب می گذرد . روز بی حیا را دوست ندارم . شبها را تا صبح می نویسم .. به خلوت

و بزرگی و عظمتش عاشقم .. در آن لحظات من خودم نیستم او با من است . او که نمی بینمش ولی با

همه جان احساسش می کنم . اینها را همه برای تو گفتم . تو که می خواهی ....


ولی دیگر نمی شود ماند .. دیگر نمی شود نوشت ..

 

     دوستم بدار ...
                                مرا بدست فراموشی نسپار ......
                                                                                    ای یار ای همیشگی . . .

 

توصیه های زندگی از زبان گابریل گارسیا مارکز !‌ !‌ !

 

 

 

سیزده خط برای زندگی

 

 

1)  دوستت دارم ، نه به خاطر شخصیت تو ، بلکه به خاطر شخصیتی که من در هنگام با تو بودن پیدا می کنم.


2) هیچ کس لیاقت اشکهای تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی دارد باعث اشک ریختن تو نمی شود.

 


3)اگر کسی تو را آن طور که می خواهی دوست ندارد ، به این معنی نیست که تو را با تمام وجودش دوست ندارد.

 

4)دوست واقعی کسی است که دستهای تو را بگیرد ولی قلب تو را لمس کند .

 


5)بدترین شکل دلتنگی برای کسی آن است که در کنار او باشی و بدانی که هرگز به او نخواهی رسید .

 


6)هرگز لبخند را ترک نکن
حتی وقتی ناراحتی چون هر کس امکان دارد عاشق لبخند تو شود.

 


7)تو ممکن است در تمام دنیا فقط یک نفر باشی ، ولی برای بعضی افراد تمام دنیا هستی.

 


8)هرگز وقتت را با کسی که حاضر نیست وقتش را با تو بگذراند ، نگذران .

 


9)شاید خدا خواسته است که ابتدا بسیاری افراد نامناسب را بشناسی و سپس شخص مناسب را ، به این ترتیب. وقتی او را یافتی بهتر می توانی شکرگزار باشی.

 


10)به چیزی که گذشت غم مخور ، به آن چه پس از آن آمد لبخند بزن .

 


11)همیشه افرادی هستند که تو را می آزارند ، با این حال همواره به دیگران اعتماد کن و فقط مواظب باش که به کسی که تو را آزرده ، دوباره اعتماد نکنی.

 


12)خود را به فرد بهتری تبدیل کن و مطمئن باش که خود را می شناسی قبل از آنکه شخص دیگری را بشناسی و انتظار داشته باشی او تو را بشناسد .

 


13)زیاده از حد خود را تحت فشار نگذار ، بهترین چیزها در زمانی اتفاق می افتد که انتظارش را نداری

 

 

 

 

گابریل گارسیا مارکز

 

 

 

1- هرگز در خشم دست به عمل نزن .
2- به دیگران فرصتی دوباره بده اما نه سه باره .
3- چیزهای کم اهمیت رو تشخیص بده و آنها را نادیده بگیر .
4- وضع و حالت خوبی داشته باش.هدفمند و با اعتماد به نفس وارد اتاق شو .
5- مواظب سرعتت باش .
6- بگذار دیگران در چه مورد ایستادگی میکنی و در چه مورد ایستادگی نخواهی کرد
7- حال و هوای بچگی رو رها نکن .
8- پیش از یافتن شغل تازه از شغلت استعفا نکن .
9- مردم را به قدر قلبشان اندازه بگیر نه به قدر حساب بانکی شان .
10- مثل پر شورترین و مثبت ترین کسی شو که میشناسی .
11- عاشق پیشه باش .
12- بهترین دوست همسرت باش .
13- وقتت رو تلف ماتم گرفتن برای اشتباهات گذشته نکن از آن درس بگیر و بگذر .
14- به جز مواردی که مربوط به مرگ و زندگی است همواره خود را رها کن و آسوده باش .
15- گوشت قرمز کم بخور .
16- به طرز ارضاء نشدنی کنجکاو باش و از کلمه چرا زیاد استفاده کن .
17- وقتی از تو تعریف میکنند بک متشکر صمیمانه بهترین پاسخ است .
18- به کسی غبطه نخور .
19- اجازه نده تلفن مزاحم لحظات همه بشود .
20- کاری را انتخاب کن که با ارزشهای تو هماهنگ باشد .
21- هرگز در هنگام گرسنگی به خرید مواد غذایی نرو چرا که اضافه بر احتیاج خرید خواهی کرد .
22- هر کاری از دستت بر میآید برای کارفرمایت انجام بده .
23- برای همه موجودات زنده احترام قائل باش .
24- بازنده خوبی باش .
25- از هر چه داری استفاده کن و نگذار در اثر بلا استفاده ماندن بپوسد.

 

یک جمله از شریعتی:

خدایا

در تمامی عمر به ابتذال لحظه ایی گرفتارم مکن که به موجوداتی برخورم

که در تمامی عمر لحظه ایی را در ترجیح

عظمت عصیان و رنج   بر

 خوشبختی آرامش و لذت

 اندکی تردید کرده اند.