مهربانا....
عطر صمیمانه ی همدلی و دوستی را باران باش
باران باش و غرور و تکبر را از قلب ها پاک کن
تو که می توانی جاده های بی سواری را آب ده
تا فردا مسافران بر روی جاده ها بشکفند !
ببار و کویر را سیراب کن تا دیگر هیچ کویری وجود نداشته باشد .
اگر برای همیشه باران باشی قول می دهم همه جا سبز شود .
همان رنگی که همه انتظارش را می شکند.
پرور دگارا...
نیایش های بارانی ام را پذیرا باش تا با
نم نم بانگ اذان تو از سرزمین خواب و رویا
به دیار نماز و بیداری پر گشایم و با تسبیحی از
یاس های عاشق،گلبرگ های تشنه ی وجودم را
با ذکر نام تو سیراب کنم و از هجوم اندوه شب نا امیدی محفوظ بدارم.
ای مهربانترین مهربانان ...
من مسافر هستم
مقصدم خانه یار
کوله پشتی دارم دو، سه من نیکی وقدری زشتی
بد نگاهم نکنید
از بد حادثه اینجا به پناه آمده ام
در حوالی خدا
خانه ام جنس اقاقی ها بود
آسمانش آبی
پنجره رو به هوای خنک آزادی
من ومریم ، شب وآب
دوکبوتر مست وبی تاب
یاد باد آن روزهامان یاد باد
دو، سه من گندم و سیبم دادند
از همان روز فریبم دادند
رخت باید بندم
جای من اینجا نیست
از بد حادثه اینجا به پناه امده آم