منم آن کهنه درخت بید مجنون
آن تن شکسته درخت خشک محزون
منم آن قبای سبزسبزه زاران
آن پیر چتر خیس زیر باران
منم آن یادگار روزگاران
نشسته به امید دست تبرداران
منم آن صاعقه ، آن رعد
منم آن زاده ابرهای سیاه و سرد
منم آن شتابان آتش شب های پر درد
منم آن تندر مرگ دمادم
انعکاس زجر
ابرهای شباهنگ
منم آن کوه
منم آن آتشفشان ،کوه بی روح
سنگین ،محکم، سرد
که در عمق می گدازد آتش
دل مسکینش
منم رستاخیز
منم رستاخیزی از دل اسفندی سرد
اما نه درمسیر روییدن
در دالان درد
با مفهومیترین مفهوم سکوت و صبر
که بد عهدی های ایام شده اینک
تنها پناه گاهش
دالان درد!!!
جالبه
سلام نوشته هات عالیه داش حسین
به سایت ما هم یه سری بزنی خوشحال میشم
آخه اونجا جای بچه های با معرفته!
میتونی تو سایت گروه داشته باشی و مطالبتو برای بچه ها بذاری.
منتظر حضورت هستم امیدوارم لحظه های خوشی با ما داشته باشی.
ممنون میشم دعوت خواهرتو قبول کنی....
به امید دیدار.