"دکتر شریعتی"
پروردگارم
،مهربان من!
از دوزخ این بهشت، رهایی ام بخش
در اینجا هر درختی مرا قامت دشنامی است
و هر زمزمه ای بانگ عزایی...
و هر چشم اندازی سکوت گنگ و بی حاصلی
در هراس دم می زنم
در بی قراری زندگی می کنم
و بهشت تو برای من بیهودگی رنگینی است
من در این بهشت ،
همچون تو در انبوه آفریده های رنگارنگت تنهایم.
"تو قلب بیگانه را می شناسی ، که خود در سرزمین
وجود بیگانه بودی"
"کسی را برایم بیافرین تا در او بیارامم"
دردم ، درد "بی کسی" بود
« دکتر علی شریعتی»
بسیار زیبا بود..تشکر
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای عاشق این نوشته ی شریعتی ام.تو صفحه اول دفتر خاطراتم همین نوشته رو از حفظ نوشتم.دارم رمان زندگیم رو مینویسم تصمیم گرفتم آخرین صفحه ی رمانم همین نوشته باشه.
ممنون