هشت بهشت

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام ، با تو بودن ز همه دست کشیدن دارد

هشت بهشت

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام ، با تو بودن ز همه دست کشیدن دارد

مهربانی ( )

درتنگنای کوچه باغ زندگی دنبال نقطه ای هستم از حس و وفا ،

کمی هم صداقت که برایش دلی صفا دهم ،

روحی را جلا دهم با بالهایش تا رویا سفر کنم

بستایمش و برایش از زندگی بخوانم

 از سرای نیلوفری از نقاط تاریکی و اندوه دلم با خبرش سازم

برایش از درخت خشکیده بی روح ترانه ای بخوانم ،

شعری بسازم و از آن برگی بچینم ،

رنگ زرد به رنگ تمام بی رنگی ها آن را با نقطه عطف دلم در آمیزم

 و با دستانم که همیشه مملوء از پائیز است

از کوچه های تنگاتنگ تقدیر عبور کنم ولی افسوس که هنوز این نکته برایم کور است

 نقطه ای که اوج احساس و وفاداری من است

 به راستی که درد عجیبی است ..

 (((بیا ساده باشیم و آنچنان ساده باشیم که مهربانی را ببینیم)))

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 10 دی 1385 ساعت 11:35

این دوست داشتن است که به انسان توان حرکت کردن می دهد.

یک لبخند به هم نوع می تواند دوستی را برقرار کند

متن بسیار زیبا و یندآوری بود

امیدوارم همیشه دلشاد و لب خندون باشی عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد