هشت بهشت

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام ، با تو بودن ز همه دست کشیدن دارد

هشت بهشت

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام ، با تو بودن ز همه دست کشیدن دارد

بازم دلم تنگ شده !
































بازم دلم تنگ شده !
به خاطر بغض هایی که هیچکس نمی دونه ، برای رویا هایی که دست نیافتنی شده ، برای آرزو هایی که به سراب تبدیل شده ، برای امید هایی که فراموش شده برای قولهایی که دیگه از یاد رفته ، برای حرفهایی که دیگه زده نمیشه ، برای حرفهایی که دیگه شنیده نمیشه ، برای نگاههای که دیگه به هم گره نمی خوره ، برای غروب های پاییزی که دیگه تکرار نمیشه ، برای شبهای بلند و  سفید پوش زمستونی ، برای ستاره هایی که دیگه در نمیان ، برای اون روزهایی که دیگه نمیاد ، برای اون شبهایی که گذشته ، برای اون لحظه هایی که قدرش رو ندونستم ، برای اون دغدغه هایی که دیگه فراموش شده ، برای اون زمان هایی که از دست داده شده ، برای زورهای خوش کودکی ، برای شیطنت های نوجوانی و برای جوانی ای که داره از دست میره و جاشون رو به نگرا نی های آینده میده !

کاش میشد زمونه رسمش عوض بشه ، کاش میشد آدم رویاهاش رو لمس کنه ، کاش میشد آرزو ها دست یافتنی تر باشه ، کاش میشده زندگی رو یه چند روزی hold کرد !!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد