ای که در ساغر من باده ی غم ریخته ای
چند پیمانه ی دیگر بده کم ریخته ای
غیر نام تو بلد نیست و چیزی ننوشت
چه جنونیست که در جان قلم ریخته ای
آخر دوری ام از خانه ی تو یک قدم است