هشت بهشت

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام ، با تو بودن ز همه دست کشیدن دارد

هشت بهشت

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام ، با تو بودن ز همه دست کشیدن دارد

باده ی غم

ای که در ساغر من باده ی غم ریخته ای

چند پیمانه ی دیگر بده کم ریخته ای

 

غیر نام تو بلد نیست و چیزی ننوشت

چه جنونیست که در جان قلم ریخته ای

 

آخر دوری ام از خانه ی تو یک قدم است

کار آبیست که تو پشت سرم ریخته ای
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد