هشت بهشت

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام ، با تو بودن ز همه دست کشیدن دارد

هشت بهشت

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام ، با تو بودن ز همه دست کشیدن دارد

چرا من دوستت دارم؟



مرا دلتنگ می دارد؛
نجیب سبز دستانت!
به لمس روشن احساس؛
برایم نی نوازی کن!
و عکس خاطراتم را بگیر ازمن؛
برایش قاب سازی کن!
چرا من دوستت دارم؟
تو می دانی ؟
خودمن هم نمی داند!
چرا این عشق و این احساس؛
شبیه کوه پابرجاست؟
صدای گفتن لیلی ؛ چو می آید برون از لعل لب هایت؛
چه زیبا و چه بی همتاست!
تویی مجنون!
منم لیلی!
همیشه دوستت دارم؛
گل من مهربان،
دور از هوس،
خیلی!
برایم مهرسازی کن؛
خیالم را بگیر از من،
و با احساس،
بازی کن!
اگر خوردم زمین ؛ یاری!
تو تیمار دل لیلی،
شبیه یک پرستاری!
برای درد بیماری...
تو را من دوستت دارم!
ابد؛
مادام!

نظرات 2 + ارسال نظر
گندم دوشنبه 28 مهر 1393 ساعت 19:41 http://paberahne64.blogfa.com

نمی دانم
تو را به اندازه‌ی نفسم دوست دارم
یا نفسم را به اندازه‌ی تو!؟
نمی دانم ..
چون تو را دوست دارم نفس می کشم
یا نفس می کشم که تو را دوست بدارم!؟
نمی دانم ..
زندگی‌ام تکرار دوست داشتن توست،
یا تکرار دوست داشتن تو، زندگی ام !
تنها می دانم:
که دوست داشتنت
لحظه، لحظه، لحظه‌ی زندگی ام را می سازد
و عشقت
ذره، ذره، ذره ی وجودم را !

"عادل دانتیسم

حسین سه‌شنبه 11 آذر 1393 ساعت 10:36

جالب بود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد