هشت بهشت

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام ، با تو بودن ز همه دست کشیدن دارد

هشت بهشت

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام ، با تو بودن ز همه دست کشیدن دارد

آن که می گوید دوستت می دارم!‌!‌!

 

آن که می گوید دوستت می دارم

خنیانگر غمگینی است

که آوازش را از دست داده است.

ای کاش عشق را

زبان سخن بود

هزار کاکلی شاد

در چشمان توست

هزار قناری خاموش

در گلوی من است.

عشق را

ای کاش زبان سخن بود

آن که می گوید دوستت می دارم

دل اندوهگین شبی ست

که مهتابش را میجوید

ای کاش عشق را

زبان سخن بود

هزار آفتاب خندان در خرام توست

هزار ستاره گریان

در تمنای توست.

ای کاش عشق را زبان سخن بود

 

به نام خدایی که  بذر عشق کاشته و مرا اینگونه سرگردان کرده

 

سالهاست که در این زمانه به امید دیدنت در کوچه های تنهایی پرسه می زنم , تا که شاید بیایی و قلبم را پر از مهر و محبت کنی .

 

ای که در شبهای سرد ناامیدی روزنه ی امیدی بر غمهایم بودی , ای که در سکوت و تنهایی , تنها فریاد رسم بودی , بدان که عشقت در دلم لانه کرده است , عشقی که با تمام فراز و نشیبها با تمام سردی و گرمی ها مهمان قلبم شد و به قلبم روشنایی بخشید , بدان که عشق تو در دلم جوانه کرده و با گذر ثانیه ها ریشه ی مهربانی اش بیشتر در قلبم و در سرتاسر وجودم ریشه می زند .

ای خورشید سوزان , بر سرزمین یخ زده ی وجودم بتاب تا دوباره جان بگیرم , بتاب تا سر به نوازش گرم احساس تو گذارم , مونس من , آیا می دانی تنها چراغ کوچه های خلوت ناامیدی ام تویی , بدان که این چراغ تا ابد در این کوچه و درون خانه ی دل من روشن و فروزان است و خاموشی آن برابر با مرگ زندگی من است , ای که عشقت همانند جاده ای بی انتهاست روزی به تو خواهم پیوست و با تمام احساس تو را در آغوش می گیرم و فریاد دوستت دارم را بر لبانم جاری می کنم تا همه ی مردم بدانند که من یک عاشق هستم و با عشق و محبت زنده ام , پس با تمام وجود تو را به کلبه ی تنهایی خود دعوت می کنم و نام تو را به عنوان تنها شاهزاده ی قلبم بر سر دیواره اش حک می کنم و با تمام وجود فریاد می زنم و تو را می خوانم .

تحمل کردن زیباست

تحمل کردن زیباست اگر قرار باشد روزی به تو برسم

انتظارآاسان است اگر قرار باشد دوباره تو را ببینم

زندگی شیرین است اگر قرار باشد مزه ی دستان تو را بچشم

مشکلات حل می شود اگر قرار باشد روزی به پای تو بمیرم

اشک ها همه به لبخند تبدیل می شود اگر قرار باشد تو را یکبار ببوسم

و لبخند ها دوباره به اشک فقط اگر ببینم  خیال رفتن داری

اما بدان دوستت دارم از پشت این همه فاصله از پشت این همه حرف

رفتی  امّا  یک  نفر  در  انتظارت  مانده است

چشمی از جنسِ بهاران داغدارت مانده است

آشنا  دیگـر  نگـاهت  را  دریـغ  از  ما  مدار

چشم هائیِ  مثلِ  دریا  بیقرارت  مانده است

بی گناهی خوب میدانم گناهت عاشقی است

بی وفا  در  یادِ  ما  تـنها  غُبـارت  مانده است

من  برایِ  چشم هایت  قصّۀ  می گویم عزیز

قصّـۀ  آواره ای  که  سربدارت  مانده  است

آشنـایِ  دسـت هایِ   سـاده   و   رویائی ام

رفتی  امّا یک نفر در  انتظارت  مانده است.

 

دلم تنگه خیلی زیاد ۰۰۰

عصر ما عصر فریبه                           عصر اسمهای غریبه

عصر پژمردن گلدون                          چترهای سیاه تو بارون

شهر ما سرش شلوغه                     وعده هاش همه دروغه

آسموناش پر دوده                            قلب عاشقاش کبوده

کاش تو قحطی شقایق                     بشینیم توی یه قایق

بزنیم دل و به دریا                             من و تو تنهای تنها

خونه هامون پر نرده                          پشت هر پنجره پرده

قفسها پر پرنده                                لبهای بدون خنده

چشمها خونه سواله                         مهربون شدن محاله

نه برای عشق میلی                         نه کسی به فکر لیلی

کاش تو قحطی شقایق                     بشینیم توی یه قایق

بزنیم دل و به دریا                             من و تو تنهای تنها

اونقده میریم که ساحل                     از من و تو بشه غافل

قایق و با هم میرونیم                        اونجا تا ابد میمونیم

جایی که نه آسمونش                       نه صدای مردمونش

نه غمش٬ نه جنب و جوشش             نه گلهای پر خروشش

مثل اینجا آهنی نیست                     مثل اینجا آهنی نیست

پس ببین یادت بمونه                         کسی هم اینو ندونه

زنده بودیم اگه فردا                           وعده ما لب دریا

زنده بودیم اگه فردا                           وعده ما لب دریا


 

  

با کوچ دستانت دیگر چیزی از من نماند

کسی که سحرگاهان گلهای باغچه با نوازش های او باز می شد

کسی که شامگاهان با طنین خنده هایش ستاره ها چسمک می زدند

مهتاب تازه می شد و خورشید بهانه ای برای طلوع دوباره پیدا می کرد چیزی از من نماند

و تمام لبخندهایم با آخرین باد حزن انگیزی که در میان خاطره هایمان وزید کوچ کردند

کاش می دانستی :

تو  دلیل بودنم بودی ، بهانه ی زیستنم ... و بعد از کوچ دستانت چه می خواستی از من بماند ؟ از کسی که تمام زندگیش شده خاطرات ...

روزش یاد تو و شبش غصه ی نبودنت ...

می دانی .... تازگی نوروزم تو بودی ... و زیبایی بهارم تو ...

با تو بود که باران در روز نخستین بهار تازه ام کرد

جوانه زدم و از نو شکفتم . کاش از دستم بر می آمد که شتابان به سوی تو آیم و همه چیز را یرایت بگویم...

کاش دیوار فاصله ای کهمیانمان کشیده شده فرو می ریخت و تو برایم می گفتی تمام ناگفته ها را.........

ناگفته هایی که احساس می کنم هرگز نخواهم شنید

************************ 


بدون شرح!!!!!


 

 

 

اینجاست که میگن بسوزه پدر عشق...........

 

بهترین دوست اون دوستیه که بتونی باهاش روی یک سکو ساکت بشینی و چیزی نگی و وقتی ازش دور میشی حس کنی بهترین گفتگوی عمرت رو داشتی .
 ما واقعا تا چیزی رو از دست ندیم قدرش رو نمی دونیم ولی در عین حال تا وقتی که چیزی رو دوباره به دست نیاریم نمی دونیم چی رو از دست دادیم
 اینکه تمام عشقت رو به کسی بدی تضمینی بر این نیست که او هم همین کار رو بکنه پس انتظار عشق متقابل نداشته باش ، فقط منتظر باش تا اینکه عشق آروم تو قلبش رشد کنه و اگه این طور نشد خوشحال باش که توی دل تو رشد کرده
 در عرض یک دقیقه میشه یک نفر رو خرد کرد در یک ساعت میشه یکی رو دوست داشت و در یک روز میشه عاشق شد ، ئلی یک عمر طول می کشه تا کسی رو فراموش کرد
 دنبال نگاهها نرو چون می تونن گولت بزنن، دنبال دارایی نروچون کم کم افول می کنه ، دنبال کسی باش که باعث بشه لبخند بزنی چون فقط با یک لبخند میشه یه روز تیره رو روشن کرد ، کسی رو پیدا کن که تو رو شاد کنه
دقایقی تو زندگی هستن که دلت برای کسی اونقدر تنگ میشه که می خوای اونو از رویات بکشی بیرون و توی دنیای واقعی بغلش کنی
 رویایی رو ببین که می خوای ، جایی برو که دوست داری ، چیزی باش که می خوای باشی ، چون فقط یک جون داری و یک شانس برای اینکه هر چی دوست داری انجام بدی
 آرزو می کنم به اندازه ی کافی شادی داشته باشی تا خوش باشی ، به اندازه کافی بکوشی تا قوی باشی
 به اندازه کافی اندوه داشته باشی تا یک انسان باقی بمونی و به اندازه کافی امید تا خوشحال بمونی
 همیشه خودتو جای دیگران بذار اگر حس می کنی چیزی ناراحتت می کنه احتمالا دیگران رو هم آزار می ده
 شادترین افراد لزوما بهترین چیزها رو ندارن ، اونا فقط از اونچه تو راهشون هست بهترین استفاده رو می برن
 شادی برای اونایی که گریه می کنن و یا صدمه می بینن زنده است ، برای اونایی که دنبالش می گردن و اونایی که امتحانش کردن ، چون فقط اینها هستن که اهمیت دیگران رو تو زندگیشون می فهمن
 عشق با یک لبخند شروع میشه با یک بوسه رشد می کنه و با اشک تموم می شه ،‌ روشنترین آینده همیشه روی گذشته فراموش شده شکل می گیره ، نمیشه تا وقتی که دردها و رنجا رو دور نریختی توی زندگی به درستی پیش بری ،
 وقتی که به دنیا اومدی تو تنها کسی بودی که گریه می کردی و بقیه می خندیدن ، سعی کن یه جوری زندگی کنی وقتی رفتی تنها تو بخندی و بقیه گریه کنن.

ــــــــــــــــــــــــــــــ

دفتر عشـــق که بسته شـد

دیـدم منــم تــموم شــــــــــــــــــدم

خونـم حـلال ولـی بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدون

به پایه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم

اونیکه عاشـق شده بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود

بد جوری تو کارتو مونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد

برای فاتحه بهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت

حالا باید فاتحه خونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد

تــــموم وســـعت دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو

بـه نـام تـو سنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد زدم

غــرور لعنتی میگفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت

بازی عشـــــقو بلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم

از تــــو گــــله نمیکنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم

از دســـت قــــلبم شاکیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم

چــرا گذشتـــم از خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــودم

چــــــــراغ ره تـاریکــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیم

دوسـت ندارم چشمای مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن

فردا بـه آفتاب وا بشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه

چه خوب میشه تصمیم تــــــــــــــــــــــــــــــــو

آخـر مـاجرا بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشه

دسـت و دلت نلــــــــــــــــــــــــرزه

بزن تیر خــــــــــــــــــلاص رو

ازاون که عاشقــــت بود

بشنواین التماسرو

ــــــــــــــــــــــ

ـــــــــــــــ

ـــــــــــ

ـــــــ

ــــ

ـ

***اگه دوست داشتین به این لینک یه سری بزنید.

1- هرگز در خشم دست به عمل نزن .
2- به دیگران فرصتی دوباره بده اما نه سه باره .
3- چیزهای کم اهمیت رو تشخیص بده و آنها را نادیده بگیر .
4- وضع و حالت خوبی داشته باش.هدفمند و با اعتماد به نفس وارد اتاق شو .
5- مواظب سرعتت باش .
6- بگذار دیگران در چه مورد ایستادگی میکنی و در چه مورد ایستادگی نخواهی کرد
7- حال و هوای بچگی رو رها نکن .
8- پیش از یافتن شغل تازه از شغلت استعفا نکن .
9- مردم را به قدر قلبشان اندازه بگیر نه به قدر حساب بانکی شان .
10- مثل پر شورترین و مثبت ترین کسی شو که میشناسی .
11- عاشق پیشه باش .
12- بهترین دوست همسرت باش .
13- وقتت رو تلف ماتم گرفتن برای اشتباهات گذشته نکن از آن درس بگیر و بگذر .
14- به جز مواردی که مربوط به مرگ و زندگی است همواره خود را رها کن و آسوده باش .
15- گوشت قرمز کم بخور .
16- به طرز ارضاء نشدنی کنجکاو باش و از کلمه چرا زیاد استفاده کن .
17- وقتی از تو تعریف میکنند بک متشکر صمیمانه بهترین پاسخ است .
18- به کسی غبطه نخور .
19- اجازه نده تلفن مزاحم لحظات همه بشود .
20- کاری را انتخاب کن که با ارزشهای تو هماهنگ باشد .
21- هرگز در هنگام گرسنگی به خرید مواد غذایی نرو چرا که اضافه بر احتیاج خرید خواهی کرد .
22- هر کاری از دستت بر میآید برای کارفرمایت انجام بده .
23- برای همه موجودات زنده احترام قائل باش .
24- بازنده خوبی باش .
25- از هر چه داری استفاده کن و نگذار در اثر بلا استفاده ماندن بپوسد.

 

                                                     رفتی و ندیدی که چه محشر کردم 

                                                     با اشک تمام کوچه را تر کردم

                                                     وقتی که سکوت خانه دق مرگم کرد

                                                     وابستگی ام را به تو باور کردم .

                                                

 یه دختر کوری تو این دنیای نامرد زندگی میکرد .این دختره یه دوست پسری داشت که عاشقه اون بود.دختره همیشه می گفت اگه من چشمامو داشتم و بینا بودم همیشه با اون می موندم یه روز یکی پیدا شد که به اون دختر چشماشو بده. وقتی که دختره بینا شد دید که دوست پسرش کوره. بهش گفت من دیگه تو رو نمی خوام برو. پسره با ناراحتی رفت و یه لبخند تلخ بهش زد و گفت :مراقب چشمای من باش ...<><><>

 

یک جمله از شریعتی:

خدایا

در تمامی عمر به ابتذال لحظه ایی گرفتارم مکن که به موجوداتی برخورم

که در تمامی عمر لحظه ایی را در ترجیح

عظمت عصیان و رنج   بر

 خوشبختی آرامش و لذت

 اندکی تردید کرده اند.