چون خدا دلتنگی اش گل کرد ،
آدم آفرید
مثل من بسیار اما ، مثل تو کم آفرید
دست کم از من هزاران شاعر چشمان تو
دست بالا از تو یک تن ، در دو عالم آفرید
ریخت در پیمانه ام روز ازل ، از هر چه داشت
دید مقداری سرش خالیست ، پس غم آفرید
زشت و زیبا،تلخ و شیرین،تار و روشن،خوب و بد
خواست ما سرگرم هم باشیم ، درد هم آفرید
من بد و زشتم تو اما خوب و زیبا ، باز شکر
لااقل ما را برای هم نه ، با هم ، آفرید
در هوای عشق ، من را خلق کرد ، اما تو را
دید من هم عاشقی را دوست دارم ، آفرید
چه ظریفانه است خلقت قلب آدمی
به تلنگری میشکند
به لحنی میسوزد
برای دلی می میرد
به نگاهی جان می گیرد
و به یادی می تپد
فقط میتونم بگم...
ملسی خدا جونم که اونو آفریدی برای.من حتی خیالش را و من را آفریدی برای لذت.بردن از بودن او
مهندس عزیز محشر...مثل همیشه
ووو این شعر عالیه. فوق العادست
عالی