کافه
ایی بود و شرابی بود و یاری بود و من
دفتری بود و قلم بود و قراری
بود و من
مثنوی بود و غزل بود و رباعی بود و نثر
گوشه ی چشمی، سلامی،انتظاری بود و من
فخر بود و ناز بود و عشوه بود و طعنه ها
درد بود و صبر بود و برد باری بود و مــن
نوش بود و خنده بودوجوش بودوصدخروش
جوهری بود و قلم چون زرنگاری بود و من
خنده ایی بود و نگاهِ گوشه ی چشمان او
التماسی بود و قلب بی قراری بود و
من
ماه بود و سفره بود و دانه بود و دام
بود
زهره ایی بود و مهی را در کناری بود و من
عشق بود و یک سلامی بود و شرح عاشقی
حرکتی بوده که آن را
انتحاری بود و من