هشت بهشت

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام ، با تو بودن ز همه دست کشیدن دارد

هشت بهشت

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام ، با تو بودن ز همه دست کشیدن دارد

کافه

کافه ایی بود و شرابی بود و یاری بود و من
دفتری  بود و قلم  بود و  قراری  بود و من

مثنوی بود و غزل  بود و رباعی  بود و نثر
گوشه ی چشمی، سلامی،انتظاری بود و من

فخر بود و ناز بود و عشوه  بود و طعنه ها
درد بود و صبر بود و برد باری بود و مــن

نوش بود و خنده بودوجوش بودوصدخروش
جوهری بود و قلم چون زرنگاری بود و من

خنده ایی بود و نگاهِ  گوشه ی چشمان او
التماسی بود و قلب  بی قراری بود و من

ماه  بود و سفره بود و دانه بود و دام  بود
زهره ایی بود و مهی را در کناری بود و من

عشق بود و یک سلامی بود و شرح عاشقی
حرکتی بوده  که  آن را  انتحاری بود و من

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد